زبانحال حضرت زهرا سلاماللهعلیها قبل از شهادت
ز بس که هست به جسمم جراحتی تازه ز لالـه سـاخـتـهام بــاغ جـنــتـی تــازه به دست لاغر من لقمه نیز سنگین است کـشیدم از عـلـی امشب خـجـالـتی تازه زنـی بـه نـیـت شـومـی عــیــادتـم آمـد خـدا کـنـد کـه نـبـاشـد عــیـادتـی تــازه مگر که گریۀ یک زن چه اذیتی دارد؟! رسیـده بـاز به حـیـدر شـکـایـتـی تـازه علی به حجرۀ من هر زمان که سر بزند به غیر گـریـه نـداریـم صـحـبـتی تازه نفس کشیدن پهلـو شکـسته آسان نیست مصیبتیاست وَ پشـتـش مصیـبتی تازه دو ماه پیـش چـنان سـیـلی بدی خوردم که هست بر رخـم انگار ضربتی تازه لبـاسهـای قـدیـمی بـزرگ شد به تـنـم بـیــار جـامـۀ نــو بـهـر قـامـتـی تــازه |